يه خبر خوش
روز هفتمم ارديبهشت ساعت دو ظهر من متوجه شدم تو دل مامان هستي .ميخواستم يه جوري به بابا بكم كه هميشه يادش بمونه شب هشتم ارديبهشت يه تعداد كاغذ راهنما به ديوار زدم كه در نهايت به دو تا كفش دخترونه بسرونه و جوراب هاي خوشكل ميرسيد ويه تابلو كه توش نوشته بودم(يه ني ني كوجولو هديه به بهترين باباي دنيا)لحظه اي كه بابا وارد شد وتابلوها رو دنبال كرد ورسيد به كفش هاو تابلو ها من فيلمشو كرفتم يه روز نشونت مهدم ببيني كه يا خبر او مدنت دنيا رو به بابا هديه دادي مطمئنم بودن تو زيباترين ساعت هاي زندكيمونو برامون هديه مياره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی