Bavar-nafasBavar-nafas، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

من از آن روز كه در بند توام آزادم

نفس من دو ساله شد

سلام دخترم اين همه تنبلي مامانو ببخش دير ميام ولي با يه دنيا خبر ميام جالب اينه كه با اين كمبود وقت دفعه سومه اين مطلب رو مينويسم دو مرتبه قبل پاك شد. دو سال از بهترين سال هاي عمرم گذشت چقدر خوب ولي چقدر سريع گذشت به چشم بهم زدني يه خانم كامل شدي و شدي همه دلخوشي من وبابا.الان ١٢/٤كيلو هستي كلمات رو كامل بيان ميكني خيلي پرانرژي هستي و هرجا وارد ميشي همه رو به ذوق مياري هنوز جمله نميگي موهات هنوز بلوطيه خوش رنگ ترين مويي كه خدا افريده.خيلي اجتماعي هستي وراحت با همه ارتباط ميگيري.سه ماهه مهدكودك ميري  بچه هارو خيلي دوست داري به خاطر همين منو بابابايي تصميم گرفتيم مهدكودك چيستا اسمتو بنويسيم تا دو سه ساعتي با بچه ها باشي.دختر با اراده ا...
2 بهمن 1395

يك سال گذشت

يك سال از بهترين سال هاي زندگي ما گذشت ،خيلي سريع گذشت.تو اين يك سال تو شدي تمام زندگي ما وقشنگترين الحظاتا ما رو ساختي.از چيزي كه فكر ميكردم خيلي شيرين تر بودي،زندگي ما به كلي عوض شد ،به همراه تمام خوبي هاش يه تغييراتي هم پيش اومد كه طول كشيد تا من بهش عادت كردم تو اين راه بابا محمد خيلي خوب به من كمك كرد،مطمئنم كه خدا اول بهترين دختر دنيا رو به ما داد وتو هم بهترين باباي دنيا رو داري.به علاوه مامان طاري همه ي اين يك سال همراه ما بود و مثل يه مامان خوب براي من وتو كم نذاشته .تو به مامان طاري وابسته تر از مني وشده كه چند روز من مسافرت كاري باشم و تو حتي پيش اون احساس دلتنگي هم نكني.امروز كه برات مينويسم جمعه چهارم دي ماهه دو روز ديگه ميرسيم ...
4 دی 1394

گوشواره هاي نفس

سه شنبه ٢٤ شهريور شما يه دختر كامل شدي دايي بابا كگوش هاي خوشكلتو با دقت سوراخ كرد ودو تا گوشواره فيروزه اي تو گوشت برق ميزد يه كم گريه كردي ولي سريع آروم شدي خيلي خوشكل شده بودي بعدش شكر خدا اذيت نشدي و مشكلي باهاش نداشتي.
26 آذر 1394

نذري

روز يك شنبه ٢٥ مرداد تولد حضرت معصومه وروز دختر بود ما به خاطر بودن تو شكر خدا رو به جا اورديم و به نيت سلامتي تو حلوادرست كرديم واز خدا خواستيم تو رو به ما ببخشه كه بزرگترين نعمت خدا هستي .حلواي كاسه شيرازي كه تخصص مامان طاري هست،هميشه دوست داشتم يه روز عيد نذري داشته باشيم به علاوه يه چيز معمول هم نباشه تجربه شيريني بود اگر خدا كمك كنه اين نذرو هميشه نگه داريم.فرداي اون روز اولين مرواريد شما پيدا شد همه چيزات خوشكله با اون يه ذره دندون كه ماه شدي،يه دندون خوشكل صدفي.حدود دوهفته بعد دهم شهريور دومين مرواريدت پيدا شد وپنج شنبه نهن مهر وعيد غدير كه خيلي از مناسبت هاي خوب زندگيميون تو اين روزه برات جشن دندوني گرفتيم مامان طاري خاله رها خاله فا...
26 آذر 1394

اولين عروسي

امسال ١١سال از پيوند من وبابايي گذشت تاريخ ٦مرداد جشن ما سه نفرهبود امسال يه عالمه خنديدي رقصيدي و شادي ما با تو كامل شد پارسال تو همين تاريخ جنسيت  شما مشخص شد و خدا دنيا رو به ما داد امسال كنارمون بودي و با وجود تو امسال يه خانواده كامل شديم.شنبه ١٠ مرداد عروسي دائي رامينه اولين عروسي كه با هم ميريم شما يه لباس خوشكل عروس داري كه با پوشيدنش يه فرشته زميني واقعي ميشي.
8 مرداد 1394

روند شيرخوردن نفس

از ابتداء تولدت براي شيرگرفتن يه كم مشكل داشتي من هم با خودم عهد كرده بودم تا جايي كه امكان داره براي شير خوردن شما تلاش كنم اول كه با ليوان وقاشق شير ميخوردي هفده روزت بود كه مشكل حل شد و روند طبيعي شيرخوردن شما شروع شد تا سه ماهگي كه همه چيز خوب پيش رفت هم خوب شير خوردي وهم خوب وزن گرفتي اما بعد از سه ماهگي بيداري شير نمي خوردي وفقط در حالت خواب من با تلاش شير ميگرفتم وطول روز با قطره چكون وقاشق بهت ميدادم اما اين مقدار كافي نبود دو ماه افزايش وزن انچناني نداشتي نظر دكتر اين بود كه از پنج ماهگي غذا شروع كنيم شش خرداد اولين مرتبه اي بود كه فرني خوردي همون روز هم مامان تاري موهاتو طي مراسم ويژه كوتاه كرد اما هنوز با شير خوردن مشكل داشتي من ش...
8 مرداد 1394

بهترين زندگي من

لذت بخش ترين دوران عمر من اي هفت ماهي بوده كه با تو گذشت.شكل زندگي يكنواخت ما بعد از ده سال عوض شد و تو شدي اهنگ زندگي ما .حالا هر روز صبح ما با خنده قشنگ تو شروع ميشه و بابا با دلتنگي نديدن تو از خونه ميره وقتي هم كه برميگرده شما انچنان استقبالي به عمل مياري كه به همه ثابت شده شما عشق بابايي.دختر جسور باهوش خوشرو و فوق العاده زيبايي هستي با هم كه بيرون ميريم بيشتر وقتمون صرف اين ميشه كه تو خيابون دورت ميكنن و شما هم با خنده هاي هميشگيت دل همه رو اب ميكني. الان كه وارد هفت ماه شدي ميتوني براي مدت كوتاهي به تنهايي بشيني البته با كمك بالش راحت ميشيني.اولين مرتبه كه خودت بدون كمك غلت زدي ٢٥ ارديبهشت ماه بعداز بعد از اون تلاشت براي حركت شر...
8 مرداد 1394

اولين نوروز با تو

با شروع سال جديد برنامه خوابت تنظيم شد ،در كل دختر خيلي آرومي هستي و تا زماني كه مشكلي نداشته باشي اصلا گريه نميكني. امسال با وجود تو عيد رنگ وبوي ديگه اي داشت. پنج شنبه بيست وهشت اسفند مامان تاري عيدي شما رو اورد خيلي زحمت كشيده بودند.  امسال شنبه به نوروز افتاده بود وساعت دو بإمداد سال تحويل بود چه لذتي داشت نشستن سر سفره هفت سين با وجود تو وجمع ما كه امسال سه نفره شده بود.اين مدت زماني كه از تولدت گذشته همش به خوبي بوده وچون خيلي دختر خوبي هستي خيلي به سرعت ميگذره به همين زودي دلم براي زماني كه به دنيا اومدي تنگ  شده.
8 ارديبهشت 1394

اولين واكسن

اولين واكسنات وغربالگريت سه روز بعد از تولدت بود.براي اولين واكسنت من داخل نيومدم با مامان تاري وبابا رفتي .گريه نكردي ومثل يه خانم كامل بودي .واكسن دومت ششم اسفند بود ايندفعه من وما مان تاري باهات بوديم يه كم گريه كردي تا شب خوب بودي ولي شب تا صبح بيدار بودي ودرد داشتي خيلي سخت بهت گذشت.واكسن چهارماهگيت شش ارديبهشت بود مثل هميشه آروم بودي شكر خدا تب هم نكردي شب هم خيلي خوب خوابيدي.
8 ارديبهشت 1394